هفته گذشته نامهای با امضای ۲۵۰ هنرمند عرصه تئاتر خطاب به وزیر ارشاد به صورت عمومی منتشر شد که بحثهای بسیاری برانگیخت. نسیم مقرب، دانش آموخته تئاتر در یادداشتی برای صفحه ناظران در باره دلایل نوشتن این نامه و پیامدهایش بر فضای فرهنگی هنری ایران نوشته است.
از اهداف اصلی انتشار نامههای اعتراضی، کند یا متوقف کردن روند بیعدالتی از طریق اعلام موضع یا ابراز نارضایتی در مورد موضوعی مشخص به صورتی آشکار، گروهی و عمومی است. اهمیت عمومی بودن این نامهها به این برمیگردد که آگاهسازی و تأثیر بر افکار عمومی و ایجاد بحث حول موضوع مورد اعتراض یکی از مکانیزمهای مؤثر برای فشار به منشاء ظلم و نزدیک شدن به هدف مطلوب است.
اما این بار، بحثهایی که نامه ۲۵۰ هنرمند تئاتر در شبکههای اجتماعی و رسانههای خارج از کشور، به عنوان بخشهایی از عرصه عمومی، ایجاد کرد بیشتر جنبه انتقاد بر موضعگیری امضاکنندگان و محتوای نامه داشت تا حمایت از آنها برای مواجهه با موضوع مورد اعتراض. این یادداشت نیز از جنبهای انتقادی به این نامه میپردازد و پرسشهایی را مطرح میکند.
حق نشر عکس
TASNIM
در این نامه نام هنرمندانی مانند مرضیه برومند، رویا تیموریان، فاطمه معتمد آریا، رضا کیانیان، قطب الدین صادقی، گلاب آدینه دیده میشود
موضعگیری در برابر امر نادرست
با توجه به تأثیر منفی شیوع ویروس کووید ۱۹ بر اجرای آثار در سالنهای نمایش، استفاده از امکانات دنیای دیجیتال یکی از راههای ادامه فعالیت برای هنرمندان و ارتباط با مخاطبان خود خواهد بود؛ امکاناتی که فارغ از شرایط کنونی نیز به عنوان راهحلی برای هموار کردن موانع دسترسی در نظر گرفته میشود.
مشکلی که زمینه حرکت جمعی ۲۵۰ هنرمند تئاتر و نوشته شدن یک نامهی به اصطلاح اعتراضی خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را فراهم کرده، اجبار به دریافت دوبارهی مجوز برای نمایش فیلمـتئاترها در شبکه نمایش خانگی و نگرانی امضاکنندگان از اعمال چندبارهی سانسور بر آثار هنری بوده است.
حق نشر عکس
TASNIM
عباس صالحی وزیر ارشاد
یکی از کلیدیترین بخشهای نامه، جملات آغازین آن است:
«ما ممیزی را رعایت کردهایم؛ نه چون دوستش داریم یا پذیرفتهایمش یا برای ما محترم است؛ بلکه چون ساکن سرزمینی هستیم که عاشقانه دوستش داریم، و قانون این سرزمین – خوب یا بد – ممیزی را بر گردن ما نهاده.»
این عبارات آگاهانه به گونهای عنوان شده است که راه را برای برداشتهای متفاوت باز بگذارد. آنچه مشخص است این است که نویسندگان و امضاکنندگان نامه اذعان کردهاند که سانسور را رعایت میکنند چون قانون است. علاوه بر این، تعابیری نیز از این عبارات میتوان داشت. اینکه آنّها چارهای غیر از رعایت قانون، حتی قانون بد برای خود متصور نیستند و البته به صورت مبهمی ابراز میکنند که این قانون از دید گروهی قانونی خوب است.
بیشتر بخوانید:
در پاسخ به اعلام اینکه از قانون بد پیروی میکنیم چون کشورمان را دوست میداریم، مفهومی از مارتین لوترکینگ را به امانت میگیرم و میپرسم: آیا با احترام به قانون بدی که باعث «تنزل شخصیت انسان» میشود، میتوان امیدی به تغییر و پیروزی بر بیعدالتی داشت؟ و البته با توجه به شکی که نویسندگان و امضاکنندگان در بد بودن این قانون ابراز کردهاند، دستکم از این نامه برمیآید که موضعگیری روشنی در مقابل سانسور به عنوان یک امر نادرست ندارند؛ که اگر داشتند در نظر میگرفتند که اعلام عمومی و جمعی رعایت قانون بد، یک عقبنشینی جدی در مواجهه با امرنادرست است.
از اصلیترین اهدافی که بسیاری از نامههای اعتراضی دنبال میکنند، مبارزه با عادی شدن بیعدالتی، ظلم و امر نادرست از طریق یادآوری مخالفت و مقاومت جمعی به منشأ ظلم، روشنگری با هدف مشروعیتزدایی از ظالم و تأکید دوباره بر نادرستی امر نادرست است. اما نویسندهها و امضاکنندگان این نامه به جای استفاده از جایگاه اجتماعی و قدرت جمعی خود برای فشار به منشاء ظلم برای ایجاد تغییر، تصمیم گرفتهاند از طریق چانهزنی با منشأ ظلم به هدف مطلوب خود دست پیدا کنند.
تسلیم در برابر امر نادرست، مشروعیتبخشی به ابعادی از سانسور و چانهزنی با منشأ ظلم برای رسیدن به هدفی محدود و مقطعی پیامی است که از این نامه دریافت میشود. در واقع، هدف اصلی نامه، نه ابراز مخالفت با اصل سانسور، بلکه مذاکره برای پیش بردن هدف بوده است؛ هدفی که برای دستیابی به آن، نویسندگان و امضاکنندگان نامه حتی حاضرند با ادبیات و منطق سانسورچی صحبت کنند. چنانکه در بخش دوم نامه که بر چانهزنی درباره حد و حدود سانسور متمرکز است، عنوان میشود: «نگاهِ همکارانِ سینمایی شما – با توجه به اعتقاد به لزوم ممیزّی – کاملن صحیح است… اما موضوع تئاتر کمی فرق میکند.»
احتمالا این سؤال پرسیده خواهد شد که اگر این گونه نمینوشتند به نتیجه مطلوب نمیرسیدند. در پاسخ، دستکم میتوان مطرح کرد که آیا کرنش جمعی در مقابل یک قانون بد و قبحزدایی از آن، راه را در برابر گسترش بیعدالتی ناشی از وجود و اِعمال قانون بد فراهم نخواهد کرد و عرصه بر آنها که زیر بار سانسور نمیروند و بر نادرستی آن پافشاری میکنند تنگتر نخواهد شد؟
حق نشر عکس
MEHRNEWS
اعلام جمعی پذیرش بیقدرتی
در طول تاریخ دور و نزدیک ایران، نمونههای بسیاری از هنرمندان معترض و هنر اعتراضی ثبت شده است که نقشی مهم و مؤثر در ساختهشدن و تقویت ارزشهای اعتراضی و به چالش کشیدن بیعدالتی حاکم داشتهاند. موارد روشنی از این تأثیر چه از طریق آثار و چه از طریق کنشها و واکنشهای هوشمندانهی شخصی و جمعی به بیعدالتی، در دهههای گذشته، وجود دارد که در شکل دادن مفاهیم مقاومت، مبارزه، اعتراض، تعهد و عدالتخواهی در نسلهای پس از خود نیز نقشی مؤثر و سازنده ایفا کردهاند. این هنرمندان به قدرتِ فکر، اثر و عمل خود برای مقابله با بیعدالتی آگاه و برای آن ارزش قائل بودهاند.
حال باید پرسید آیا میتوان امضای این نامه را که هدفش چانهزنی با وزیر ارشاد در مورد سانسور است نشانهای از پذیرش بیقدرتی توسط این گروه از هنرمندان دانست؟ آیا هنرمندانی که خود زخم تیغ سانسور را تجربه کردهاند وقتی بیقدرتی خود را بپذیرند و به صورت جمعی و عمومی اعلام کنند، بهترین مخاطب و همدست برای حکومتی نیستند که پایههای خود را بر کنترلگری و دروغگویی استوار کرده است؟
حق نشر عکس
ISna
این نامه از طرف دیگر، نشاندهنده عقب افتادن این گروه از هنرمندان از جامعه برای اعتراض است. در واقع آنچه از این نامه برمیآید اعتراض به اصل بیعدالتی نیست، بلکه تلاش برای به ثمررساندن خواست محدود و مقطعی خود، به قیمت کرنش در برابر منشأ بیعدالتی است. این نامه که به اشتباه عنوان نامه اعتراضی و انتقادی بر آن گذاشته میشود، در یک موقعیت تاریخی نوشته شده است که اعتراضات صنفی گوشه گوشهی ایران را فراگرفته است. اعتراضاتی مسالمتآمیز که به مراتب شفافتر از گذشته، مخالفت جمعی و عمومی با بیعدالتی و ظلم را ابراز میکنند و قدرت خود برای «نه گفتن» را به رخ قدرت حاکم میکشند.
متأسفانه این هنرمندان نتوانستند تهدید پیش آمده در روزهای گذشته را به فرصتی برای یادآوری و زنده نگه داشتن اعتراض به اصل سانسور تبدیل کنند. به جای آن، آنچه از سطور این نامه برداشت میشود، هدر دادن اعتبار شخصی و صنفی برای اعلام عمومی پذیرش اصل سانسور و چانه زدن برای حد و حدود آن است.
پرسش مهم این است که آیا پیام تسلیم امضاکنندگان این نامه به یادها سپرده خواهد شد تا مانعی برای تبلیغ بیقدرتی، قبحزدایی از سانسور و مذاکره با ظلم در آینده ایجاد شود؟